قسمت آخر پرستوهاي عاشق...
قسمت آخر پرستوهاي عاشق...
شیدا از تهدید بهنام کمی در دلش احساس ترس کرد ولی اهمیتی به آن نداد، راهش را کج کرد و از در سالن خارج شد، وقتی متوجه شد راننده غیبت کرده است و برای کاری در بیرون از منزل به سر می برد آهی از سر ناچاری کشید و از حیاط سرسبز خانه گذشت، سریع خود را به ابتدای خیابان رساند و منتظر تاکسی دربست ماند،....